جدول جو
جدول جو

معنی گنجه خیز - جستجوی لغت در جدول جو

گنجه خیز
(چُدَ / دِ)
برخاسته از گنجه. که در گنجه نشو و نما یافته:
چون فروزنده شد به عکس و عیار
نقد این گنجه خیز رومی کار.
نظامی (هفت پیکر ص 361)
لغت نامه دهخدا
گنجه خیز
آنکه در شهر گنجه نشو و نما یافته: چون فروزنده شد به عکس و عیار نقد این گنجه خیز رومی کار. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گندم خیز
تصویر گندم خیز
زمینی که از آن گندم فراوان به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
(پَمْ بَ / بِ)
محلی که پنبه در آن بسیار حاصل شود: مصر مملکتی پنبه خیز است
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ بَ تَ / تِ)
خنده خیزنده. موجب خنده شونده، خنده کننده
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ چَ)
جایی که زمینش گندم دهد. زمینی که محصول گندم آن فراوان بود
لغت نامه دهخدا
(گَ جَ /جِ)
منسوب به گنجه. رجوع به گنجوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پنبه خیز
تصویر پنبه خیز
جایی که پنبه بسیار از آنجا بدست آید: مصر مملکتی پنبه خیز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندم خیز
تصویر گندم خیز
جایی که در آن گندم فراوان بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجه یی
تصویر گنجه یی
منسوب به گنجه از مردم گنجه گنجه یی: نظامی گنجوی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گنج نثار کند، بسیار بخشنده سخی. یا خاطر طبع وقاد: باواز پوشیدگان گفت خیز گزارش کن از خاطر گنج ریز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار